معنی فارسی interagglutinated
B1بین چسبیده به اشکالی از کلمات اشاره دارد که در آنها عناصر مختلف به هم چسبیدهاند.
Referring to words that have been combined or interconnected in a specific context.
- VERB
example
معنی(example):
اشکال بینچسبیده این کلمات تاریخ پیچیدهی آنها را نشان میدهد.
مثال:
The interagglutinated forms of the words reflect their complex history.
معنی(example):
بسیاری از زبانها دارای واریانتهای بینچسبیده بر اساس لهجههای منطقهای هستند.
مثال:
Many languages have interagglutinated variations based on regional dialects.
معنی فارسی کلمه interagglutinated
:
بین چسبیده به اشکالی از کلمات اشاره دارد که در آنها عناصر مختلف به هم چسبیدهاند.