معنی فارسی interanimate

B1

به معنای زنده کردن به‌طور مشترک.

To animate or enliven together.

example
معنی(example):

چیزی که به معنی حیات بخشیدن به هم است، می‌باشد.

مثال:

To interanimate means to give life together.

معنی(example):

هنرمند هدف داشت تا مجسمه‌هایش را زنده کند.

مثال:

The artist aimed to interanimate her sculptures.

معنی فارسی کلمه interanimate

: معنی interanimate به فارسی

به معنای زنده کردن به‌طور مشترک.