معنی فارسی interbanded
B1جفتگیری بین دو یا چند گونه مختلف از یک موجود زنده.
The act of different species breeding together.
- VERB
example
معنی(example):
دو گونه ماهی در دریاچه با هم جفتگیری کردهاند.
مثال:
The two species of fish have interbanded in the lake.
معنی(example):
محققان مشاهده کردند که چگونه گیاهان جفتگیری شده به محیط خود سازگار شدهاند.
مثال:
Researchers observed how the interbanded plants adapted to their environment.
معنی فارسی کلمه interbanded
:جفتگیری بین دو یا چند گونه مختلف از یک موجود زنده.