معنی فارسی interbanking

B2

عملیات مالی و تراکنش‌هایی که بین بانک‌های مختلف انجام می‌شود.

Financial transactions conducted between banks.

example
معنی(example):

بانک‌ها عملیات بین بانکی را برای بهبود خدمات آغاز کرده‌اند.

مثال:

The banks have started interbanking operations to improve service.

معنی(example):

بین‌بانکی به تراکنش‌هایی اشاره دارد که بین بانک‌ها انجام می‌شود.

مثال:

Interbanking refers to transactions that occur between banks.

معنی فارسی کلمه interbanking

:

عملیات مالی و تراکنش‌هایی که بین بانک‌های مختلف انجام می‌شود.