معنی فارسی interbed
B1به معنی قرار دادن و ارتباط دادن لایهها یا اجسام مختلف به یکدیگر.
To place different layers or materials together.
- verb
verb
معنی(verb):
To interleave between other beds or strata having different characteristics
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند انواع مختلف پارچه را در هم بکارند.
مثال:
They decided to interbed the various types of fabric.
معنی(example):
دانشمندان پیشنهاد کردند لایههای زمینشناسی مختلف را در هم کار بگذارند.
مثال:
The scientists propose to interbed different geological layers.
معنی فارسی کلمه interbed
:
به معنی قرار دادن و ارتباط دادن لایهها یا اجسام مختلف به یکدیگر.