معنی فارسی interatomic

C2

بین‌اتمی؛ مربوط به تعاملات بین اتم‌ها.

Relating to the interactions between atoms.

adjective
معنی(adjective):

Between atoms

example
معنی(example):

نیروهای بین‌اتمی مولکول‌ها را کنار هم نگه می‌دارند.

مثال:

Interatomic forces hold the molecules together.

معنی(example):

مطالعه تعاملات بین‌اتمی پیچیده است.

مثال:

The study of interatomic interactions is complex.

معنی فارسی کلمه interatomic

: معنی interatomic به فارسی

بین‌اتمی؛ مربوط به تعاملات بین اتم‌ها.