معنی فارسی intercirculation

B1

فرآیند یا وضعیت گردش مشترک بین دو یا چند عنصر.

The act or process of circulating among or between entities.

example
معنی(example):

گردش متقابل افکار می‌تواند به نوآوری منجر شود.

مثال:

Intercirculation of ideas can lead to innovation.

معنی(example):

گردش متقابل آب در باغ موجب رشد سالم گیاهان می‌شود.

مثال:

The intercirculation of water in the garden promotes healthy plants.

معنی فارسی کلمه intercirculation

:

فرآیند یا وضعیت گردش مشترک بین دو یا چند عنصر.