معنی فارسی intercystic

B1

مرتبط با فضا یا فرآیندهایی که بین کیست‌ها رخ می‌دهد.

Relating to spaces or processes that occur between cysts.

example
معنی(example):

فضای بین کیست‌ها برای تبادل مایعات حیاتی است.

مثال:

The intercystic space is crucial for fluid exchange.

معنی(example):

فرآیندهای بین کیستی در زیر میکروسکوپ مشاهده شد.

مثال:

Intercystic processes were observed under the microscope.

معنی فارسی کلمه intercystic

:

مرتبط با فضا یا فرآیندهایی که بین کیست‌ها رخ می‌دهد.