معنی فارسی interclasp

B1

واژه‌ای که به معنای تلاش مشترک یا پیوستگی بین افراد یا گروه‌ها برای هدفی خاص است.

A connection or clasp shared between entities, symbolizing unity or collaboration.

example
معنی(example):

آنها یک ارتباط مشترک از امید برای آینده‌ای بهتر داشتند.

مثال:

They shared an interclasp of hope for a better future.

معنی(example):

تداخل دستانشان نشانه‌ای از وحدت بود.

مثال:

The interclasp of their hands signified unity.

معنی فارسی کلمه interclasp

:

واژه‌ای که به معنای تلاش مشترک یا پیوستگی بین افراد یا گروه‌ها برای هدفی خاص است.