معنی فارسی intercommunicability
B2توانایی برقراری ارتباط، به معنای قابلیت تبادل اطلاعات و تجربیات بین گروهها.
The ability to communicate or share information effectively across different communities.
- NOUN
example
معنی(example):
توانایی برقراری ارتباط، برای کار گروهی مؤثر ضروری است.
مثال:
Intercommunicability is vital for effective teamwork.
معنی(example):
توانایی برقراری ارتباط ایدهها نوآوری را ترویج میدهد.
مثال:
The intercommunicability of ideas promotes innovation.
معنی فارسی کلمه intercommunicability
:
توانایی برقراری ارتباط، به معنای قابلیت تبادل اطلاعات و تجربیات بین گروهها.