معنی فارسی intercomparing
B1در حال مقایسه دو یا چند چیز با یکدیگر، به ویژه برای بهبود یا تشخیص کارایی.
The act of comparing two or more things with each other, especially for improvement or identifying efficiency.
- VERB
example
معنی(example):
مقایسه چندین رویکرد با یکدیگر میتواند به روشهای بهتری منجر شود.
مثال:
Intercomparing various approaches can lead to better methods.
معنی(example):
پژوهشگران در حال مقایسهی یافتههای خود برای افزایش دقت هستند.
مثال:
Researchers are intercomparing their findings to enhance accuracy.
معنی فارسی کلمه intercomparing
:
در حال مقایسه دو یا چند چیز با یکدیگر، به ویژه برای بهبود یا تشخیص کارایی.