معنی فارسی intercomplexity
B2پیچیدگیهای متقابل یا بینالمللی که در سیستمها یا فرآیندها وجود دارد.
The state of being complex or intricate in a way that involves interactions across multiple elements.
- NOUN
example
معنی(example):
پیچیدگی بینالمللی اکوسیستم به این معنی است که بسیاری از گونهها به یکدیگر وابستهاند.
مثال:
The intercomplexity of the ecosystem means many species rely on each other.
معنی(example):
درک پیچیدگیهای میانکارها میتواند بهرهوری را افزایش دهد.
مثال:
Understanding the intercomplexity of tasks can improve productivity.
معنی فارسی کلمه intercomplexity
:
پیچیدگیهای متقابل یا بینالمللی که در سیستمها یا فرآیندها وجود دارد.