معنی فارسی intercondylar
B1ناحیهای در مفاصل که بین دو کندیل قرار دارد و اغلب در آن آسیبها و مشکلات مفصلی مشاهده میشود.
Relating to the region situated between two condyles.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پزشک ناحیه اینترکاندیلار مفصل زانو را توضیح داد.
مثال:
The doctor explained the intercondylar region of the knee joint.
معنی(example):
آسیب در ناحیه اینترکاندیلار واقع شده بود.
مثال:
The injury was located in the intercondylar area.
معنی فارسی کلمه intercondylar
:
ناحیهای در مفاصل که بین دو کندیل قرار دارد و اغلب در آن آسیبها و مشکلات مفصلی مشاهده میشود.