معنی فارسی interdependency

B2

وابستگی متقابل، به معنای اینکه دو یا چند چیز به یکدیگر وابسته‌اند و عملکرد یکی به دیگری وابسته است.

The mutual dependence between two or more parties or elements.

noun
معنی(noun):

A mutual dependence, connection or correlation

example
معنی(example):

وابستگی متقابل بین کشورها منجر به روابط تجاری قوی‌تر شده است.

مثال:

The interdependency between the countries has led to stronger trade relations.

معنی(example):

وابستگی متقابل در میان اکوسیستم‌های مختلف برای تعادل محیط زیست حیاتی است.

مثال:

Interdependency among various ecosystems is crucial for environmental balance.

معنی فارسی کلمه interdependency

: معنی interdependency به فارسی

وابستگی متقابل، به معنای اینکه دو یا چند چیز به یکدیگر وابسته‌اند و عملکرد یکی به دیگری وابسته است.