معنی فارسی interdepending
B1وابستگی متقابل، به معنای تأثیر یک مورد در دیگری، به طور خاص در سیستم‌ها و پروژه‌ها.
Having mutual dependence where the function or performance of one element relies on another.
- verb
verb
معنی(verb):
To depend mutually; to depend on each other.
example
معنی(example):
دو سیستم به هم وابسته‌اند، بنابراین باید به‌طور مشترک کار کنند.
مثال:
The two systems are interdepending, so they must work together.
معنی(example):
زمانی که پروژه‌ها به هم وابسته‌اند، تأخیر در یکی می‌تواند بر دیگران تأثیر بگذارد.
مثال:
When projects are interdepending, delays in one can affect the others.
معنی فارسی کلمه interdepending
:
وابستگی متقابل، به معنای تأثیر یک مورد در دیگری، به طور خاص در سیستم‌ها و پروژه‌ها.
