معنی فارسی interdepends

B1

به هم وابسته بودن، وضعیتی که در آن چند چیز به یکدیگر نیاز دارند یا از هم تأثیر می‌پذیرند.

To depend on each other; a state in which entities are mutually reliant.

verb
معنی(verb):

To depend mutually; to depend on each other.

example
معنی(example):

موفقیت پروژه به همکاری تیمی وابسته است.

مثال:

The success of the project interdepends on teamwork.

معنی(example):

گونه‌های مختلف در اکوسیستم به یکدیگر وابسته‌اند.

مثال:

Different species in the ecosystem interdepend on each other.

معنی فارسی کلمه interdepends

: معنی interdepends به فارسی

به هم وابسته بودن، وضعیتی که در آن چند چیز به یکدیگر نیاز دارند یا از هم تأثیر می‌پذیرند.