معنی فارسی interempire

B1

بین‌امپراطوری، مرتبط با ارتباطات و تعاملات بین امپراتوری‌های مختلف.

Relating to relationships or alliances between empires.

example
معنی(example):

ائتلاف بین‌امپراطوری برای تقویت روابط سیاسی خود تشکیل شد.

مثال:

The interempire alliance was formed to strengthen their political ties.

معنی(example):

سجلات تاریخی نشان‌دهنده دینامیک‌های روابط بین امپراطوری‌ها است.

مثال:

Historical records show the dynamics of interempire relationships.

معنی فارسی کلمه interempire

: معنی interempire به فارسی

بین‌امپراطوری، مرتبط با ارتباطات و تعاملات بین امپراتوری‌های مختلف.