معنی فارسی interfault
B1بینگسلی، اشاره به ناحیهای که گسلهای مختلف به هم متصل میشوند.
An area or zone where different faults come into contact or interact.
- NOUN
example
معنی(example):
منطقه بینگسلی برای مطالعات زمینشناسی حیاتی است.
مثال:
The interfault zone is critical for geological studies.
معنی(example):
محققان یک منطقه بینگسلی را در دادههای لرزهنگاری شناسایی کردند.
مثال:
Researchers identified an interfault area in the seismic data.
معنی فارسی کلمه interfault
:
بینگسلی، اشاره به ناحیهای که گسلهای مختلف به هم متصل میشوند.