معنی فارسی interferometrically
B2بهطور اینترفرومتریک، رابطهای با روشهای اندازهگیری تداخل امواج دارد.
In a manner related to interferometry, especially in measuring wave patterns.
- ADVERB
example
معنی(example):
نتایج بهطور اینترفرومتریک برای دقت تجزیه و تحلیل شدند.
مثال:
The results were analyzed interferometrically for accuracy.
معنی(example):
دادهها بهطور اینترفرومتریک جمعآوری شدند تا دقت بهبود یابد.
مثال:
Data was collected interferometrically to improve precision.
معنی فارسی کلمه interferometrically
:
بهطور اینترفرومتریک، رابطهای با روشهای اندازهگیری تداخل امواج دارد.