معنی فارسی interfibrous
B2مربوط به اتصالات یا فضای بین الیاف در بافت، که ممکن است بر ویژگیهای مکانیکی تاثیر بگذارد.
Pertaining to the connections or spaces between fibers within a material.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اتصالات بین الیافی برای استقامت کلی بافت بسیار ضروری است.
مثال:
The interfibrous connections are crucial for the overall strength of the tissue.
معنی(example):
در تحقیقاتم، بر روی شبکههای بین الیافی درون ماده تمرکز کردم.
مثال:
In my research, I focused on the interfibrous networking within the material.
معنی فارسی کلمه interfibrous
:
مربوط به اتصالات یا فضای بین الیاف در بافت، که ممکن است بر ویژگیهای مکانیکی تاثیر بگذارد.