معنی فارسی interflange

B1

اینترفلنج به قطعه‌ای اطلاق می‌شود که برای اتصال مطمئن دو قطعه مکانیکی یا لوله‌ای طراحی شده است.

A fitting or device used to connect two mechanical or piping components securely.

example
معنی(example):

او اینترفلنج را برای اتصال ایمن دو لوله نصب کرد.

مثال:

He installed the interflange to connect the two pipes securely.

معنی(example):

اینترفلنج به حفظ تراز بین اجزا کمک می‌کند.

مثال:

The interflange helps maintain alignment between the components.

معنی فارسی کلمه interflange

: معنی interflange به فارسی

اینترفلنج به قطعه‌ای اطلاق می‌شود که برای اتصال مطمئن دو قطعه مکانیکی یا لوله‌ای طراحی شده است.