معنی فارسی interflowing

B1

جریان یافتن به صورت همزمان و بدون قطع در مورد آب یا مایعات.

The process of flowing together or mixing in a harmonious manner.

verb
معنی(verb):

To flow between.

معنی(verb):

(of fluids) To merge or mingle.

example
معنی(example):

جوی‌های درهم جریان یافته زیستی برای ماهی‌ها ایجاد کردند.

مثال:

The interflowing streams created a habitat for fish.

معنی(example):

من می‌توانستم صدای آب‌های در هم جریان یافته را از کلبه‌ام بشنوم.

مثال:

I could hear the interflowing waters from my cabin.

معنی فارسی کلمه interflowing

: معنی interflowing به فارسی

جریان یافتن به صورت همزمان و بدون قطع در مورد آب یا مایعات.