معنی فارسی interfluent
B1به معنای جاری شدن با یکدیگر اشاره دارد و عمدتاً در زمینههای جغرافیایی و زیستمحیطی استفاده میشود.
The quality of flowing together or merging, often used in geographical or ecological contexts.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رودخانهها اینترفلونت هستند و آبهای خود را در یک جریان بزرگتر ادغام میکنند.
مثال:
The rivers are interfluent, merging their waters in a larger stream.
معنی(example):
طبیعت اینترفلونت این اکوسیستمها از حیات وحش متنوع پشتیبانی میکند.
مثال:
The interfluent nature of these ecosystems supports diverse wildlife.
معنی فارسی کلمه interfluent
:
به معنای جاری شدن با یکدیگر اشاره دارد و عمدتاً در زمینههای جغرافیایی و زیستمحیطی استفاده میشود.