معنی فارسی interinvolved

B1

درگیر شدن چندین طرف یا گروه در یک پروژه.

Having multiple parties or groups engaged in a project.

example
معنی(example):

این پروژه با چندین سازمان جامعه درگیر بود.

مثال:

The project was interinvolved with several community organizations.

معنی(example):

آنها در ابتکارات برای تغییرات اجتماعی درگیر شدند.

مثال:

They became interinvolved in the initiatives for social change.

معنی فارسی کلمه interinvolved

: معنی interinvolved به فارسی

درگیر شدن چندین طرف یا گروه در یک پروژه.