معنی فارسی interiorly
B1به صورت درونی، مرتبط با فضای داخلی یا احساسات درونی.
Inwardly or related to the interior of a space or feelings.
- ADVERB
example
معنی(example):
خانه از درون با دکوراسیون مدرن زیبا طراحی شده است.
مثال:
The house is beautifully designed interiorly with modern decor.
معنی(example):
او به دنیای درونیاش نگاه کرد و بر احساسات شخصی تمرکز نمود.
مثال:
He looked at the world interiorly, focusing on personal feelings.
معنی فارسی کلمه interiorly
:
به صورت درونی، مرتبط با فضای داخلی یا احساسات درونی.