معنی فارسی interjaculate
B1جملات یا عبارات را به طور ناگهانی یا بیدرنگ وارد گفتوگو کردن.
To interrupt or interject a statement during conversation.
- VERB
example
معنی(example):
به سربازان دستور داده شد که هنگام گشت زنی بین دو کلمه جملات را بیاورند.
مثال:
The soldiers were ordered to interjaculate while on patrol.
معنی(example):
مهم است که در یک بحث زنده کلمات را به میان بیاورید.
مثال:
It's important to interjaculate words in a lively debate.
معنی فارسی کلمه interjaculate
:
جملات یا عبارات را به طور ناگهانی یا بیدرنگ وارد گفتوگو کردن.