معنی فارسی interjectionalizing

B1

عمل به کار بردن عبارات بینابینی در گفتار به منظور بیان احساسات.

The act of using interjections in speech to express emotions.

example
معنی(example):

او در حین صحبت کردن برای نشان دادن هیجانش بینابینی می‌کرد.

مثال:

He was interjectionalizing as he spoke to convey his excitement.

معنی(example):

معلم متوجه شد که دانش‌آموزانش در طول بحث بینابینی می‌کنند.

مثال:

The teacher noted her students interjectionalizing during the discussion.

معنی فارسی کلمه interjectionalizing

: معنی interjectionalizing به فارسی

عمل به کار بردن عبارات بینابینی در گفتار به منظور بیان احساسات.