معنی فارسی interjectionally
B1به شکلی که شامل عبارات بینابینی باشد، معمولاً برای بیان احساسات.
In a manner that uses interjections, usually to express emotions.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور بینابینی واکنش نشان داد وقتی از اعلامیهی غافلگیرکننده شنید.
مثال:
He reacted interjectionally when he heard the surprise announcement.
معنی(example):
او به طور بینابینی با هیجان به گفتگو مشارکت کرد.
مثال:
She interjectionally contributed to the conversation with excitement.
معنی فارسی کلمه interjectionally
:
به شکلی که شامل عبارات بینابینی باشد، معمولاً برای بیان احساسات.