معنی فارسی interjugal

B1

مشکلات یا روابط بین زوجین در یک خانواده.

Relating to the relationship between spouses.

example
معنی(example):

روابط بین زناشویی معمولاً به درک و احترام متقابل نیاز دارند.

مثال:

Interjugal relationships often require mutual understanding and respect.

معنی(example):

قوانین بین زناشویی می‌تواند به طرز قابل توجهی بر تصمیمات خانواده تأثیر بگذارد.

مثال:

The interjugal dynamics can significantly affect family decisions.

معنی فارسی کلمه interjugal

: معنی interjugal به فارسی

مشکلات یا روابط بین زوجین در یک خانواده.