معنی فارسی interlacery
B2بافت یا ترکیبی از اجزاء که به صورت درهم تنیده و شلوغ طراحی شدهاند.
A decorative design consisting of interlaced patterns.
- NOUN
example
معنی(example):
هنرمند بر روی دیوار یک بافت از پیچکها ایجاد کرد.
مثال:
The artist created an interlacery of vines on the wall.
معنی(example):
بافت در طراحی آن را بسیار پیچیده به نظر میرساند.
مثال:
The interlacery in the design made it look very intricate.
معنی فارسی کلمه interlacery
:
بافت یا ترکیبی از اجزاء که به صورت درهم تنیده و شلوغ طراحی شدهاند.