معنی فارسی interlaid
B1به‌طور منظم و زیبا گذاشتن یا ترکیب کردن لایه‌هایی از مواد مختلف.
Arranged or placed between layers or items.
- verb
verb
معنی(verb):
To insert layers of a different material.
مثال:
Each pair of pages of the book is interlaid by carbon paper.
example
معنی(example):
کاشی‌ها به‌طور زیبا در هم قرار گرفته بودند.
مثال:
The tiles were interlaid in a beautiful pattern.
معنی(example):
زمین جنگل با برگ‌ها و شاخه‌های کوچک در هم قرار گرفته بود.
مثال:
The forest floor was interlaid with leaves and twigs.
معنی فارسی کلمه interlaid
:
به‌طور منظم و زیبا گذاشتن یا ترکیب کردن لایه‌هایی از مواد مختلف.
