معنی فارسی interlays
B1لایه‌گذاری یا جاسازی چیزها در یکدیگر به‌ویژه در ساختمان یا طراحی.
To lay different materials together in layers.
- verb
verb
معنی(verb):
To insert layers of a different material.
مثال:
Each pair of pages of the book is interlaid by carbon paper.
example
معنی(example):
معمار برنامه‌ریزی می‌کند که مواد مختلف را برای ساختمان درهم بگذارد.
مثال:
The architect plans to interlays different materials for the building.
معنی(example):
درهم‌گذاری‌های شیشه و فلز به طراحی ظاهری مدرن می‌دهد.
مثال:
Interlays of glass and metal give the design a modern look.
معنی فارسی کلمه interlays
:
لایه‌گذاری یا جاسازی چیزها در یکدیگر به‌ویژه در ساختمان یا طراحی.
