معنی فارسی interlope
B2دخالت کردن، به معنای ورود به حیطه یا فعالیت دیگری بدون دعوت.
To intrude in someone else's space or affairs.
- verb
verb
معنی(verb):
To intrude, meddle, or trespass in others' affairs.
example
معنی(example):
غیرمؤدبانه است که در گفتگوهای دیگران دخالت کنید.
مثال:
It is rude to interlope in someone else's conversation.
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند که در املاک همسایه خود دخالت کنند.
مثال:
They decided to interlope on their neighbor's property.
معنی فارسی کلمه interlope
:
دخالت کردن، به معنای ورود به حیطه یا فعالیت دیگری بدون دعوت.