معنی فارسی intermastoid
B2ناحیهای مربوط به ساختار آناتومیک که بین دو استخوان ماسهای واقع شده است.
Referring to a region related to the anatomical structure located between the mastoid bones.
- NOUN
example
معنی(example):
پزشک ناحیه بینمستور را برای هر گونه علائم عفونت بررسی کرد.
مثال:
The doctor examined the intermastoid area for any signs of infection.
معنی(example):
در جراحی، درک رابطه بینمستور برای ایمنی حیاتی است.
مثال:
In surgery, understanding the intermastoid relationship is crucial for safety.
معنی فارسی کلمه intermastoid
:
ناحیهای مربوط به ساختار آناتومیک که بین دو استخوان ماسهای واقع شده است.