معنی فارسی intermundian

B1

بین جهانی، مرتبط با مفاهیم و بحث‌های در مورد جهان‌های مختلف.

Relating to the notions or discussions concerning different worlds.

example
معنی(example):

افکار او اغلب به قلمروهای بین‌جهانی سر می‌زد.

مثال:

His thoughts often wandered to intermundian realms.

معنی(example):

آنها به بررسی موضوعات بین‌جهانی در ادبیات خود پرداختند.

مثال:

They explored intermundian themes in their literature.

معنی فارسی کلمه intermundian

: معنی intermundian به فارسی

بین جهانی، مرتبط با مفاهیم و بحث‌های در مورد جهان‌های مختلف.