معنی فارسی internalness
B1داخلی بودن، حالت یا ویژگی آن چیزی که درون یک چیز قرار دارد یا به آن مربوط میشود.
The state or quality of being internal or contained within something.
- NOUN
example
معنی(example):
داخلی بودن ساختار بر پایداری آن تاثیر میگذارد.
مثال:
The internalness of the structure affects its stability.
معنی(example):
درک داخلی بودن احساسات میتواند در رشد شخصی کمک کند.
مثال:
Understanding the internalness of emotions can help in personal growth.
معنی فارسی کلمه internalness
:
داخلی بودن، حالت یا ویژگی آن چیزی که درون یک چیز قرار دارد یا به آن مربوط میشود.