معنی فارسی interpass
B1پاس دادن بین و تعامل و انتقال توپ بین بازیکنان در یک بازی ورزشی را توصیف میکند.
To pass the ball between players during a game, typically to enhance teamwork.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت در لحظات پایانی بازی توپ را پاس دهد.
مثال:
He decided to interpass the ball in the final moments of the game.
معنی(example):
مربی بازیکنان را تشویق کرد که برای همکاری بهتر، توپ را بین هم پاس دهند.
مثال:
The coach encouraged players to interpass for better teamwork.
معنی فارسی کلمه interpass
:
پاس دادن بین و تعامل و انتقال توپ بین بازیکنان در یک بازی ورزشی را توصیف میکند.