معنی فارسی interplace

B1

قرار دادن یا قرار دادن اجزای مختلف در مکان‌های مشخص.

To place different elements in a specific arrangement.

example
معنی(example):

شما می‌توانید گل‌ها را به زیبایی قرار دهید.

مثال:

You can interplace the flowers to create a beautiful arrangement.

معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند رنگ‌های مختلف را در اثر هنری قرار دهند.

مثال:

They decided to interplace different colors in the artwork.

معنی فارسی کلمه interplace

: معنی interplace به فارسی

قرار دادن یا قرار دادن اجزای مختلف در مکان‌های مشخص.