معنی فارسی interpledging
B1فرایندی که در آن طرفها به یکدیگر داراییها یا منابع خود را به عنوان تضمین قرض میدهند.
The act of making mutual pledges of assets as security in a financial context.
- VERB
example
معنی(example):
بیناعتباری بین این شرکتها برای سرمایهگذاری مشترک آنها حیاتی است.
مثال:
Interpledging between the firms is crucial for their joint venture.
معنی(example):
فرایند بیناعتباری نیازمند توافقات دقیق است.
مثال:
The interpledging process requires detailed agreements.
معنی فارسی کلمه interpledging
:فرایندی که در آن طرفها به یکدیگر داراییها یا منابع خود را به عنوان تضمین قرض میدهند.