معنی فارسی interplicate
B1بینابینی کردن، به معنای پیوند دادن یا ادغام کردن ایدهها یا دادههای مختلف برای به دست آوردن نتیجهای جدید است.
To combine or interrelate multiple concepts or data points.
- VERB
example
معنی(example):
ما باید دادهها را بینابینی کنیم تا الگوهای معناداری پیدا کنیم.
مثال:
We need to interplicate the data to find meaningful patterns.
معنی(example):
برای بینابینی کردن این ایدهها، باید ارتباطات آنها را درک کنیم.
مثال:
To interplicate these ideas, we must understand their connections.
معنی فارسی کلمه interplicate
:بینابینی کردن، به معنای پیوند دادن یا ادغام کردن ایدهها یا دادههای مختلف برای به دست آوردن نتیجهای جدید است.