معنی فارسی interpone

B1

میان گذاشتن، وارد کردن نظر یا چیزی به مکالمه یا بحث.

To insert or place something in between other things, especially in a conversation.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت نظرش را در حین بحث میان بگذارد.

مثال:

She decided to interpone her opinion during the discussion.

معنی(example):

ادب‌مندانه است که در لحظه مناسب نظرات خود را میان بگذارید.

مثال:

It's polite to interpone your thoughts at the right moment.

معنی فارسی کلمه interpone

: معنی interpone به فارسی

میان گذاشتن، وارد کردن نظر یا چیزی به مکالمه یا بحث.