معنی فارسی interpretatively
B1تفسیرگونه، به گونهای که به تفسیر یا تحلیل معنایی اشاره داشته باشد.
In a manner that involves interpretation or analysis of meaning.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در طول اجرا به طور تفسیرگونه صحبت کرد.
مثال:
She spoke interpretatively during the performance.
معنی(example):
هنرمند احساسات خود را به طور تفسیرگونه ابراز کرد.
مثال:
The artist expressed her emotions interpretatively.
معنی فارسی کلمه interpretatively
:تفسیرگونه، به گونهای که به تفسیر یا تحلیل معنایی اشاره داشته باشد.