معنی فارسی intersentimental
C1روابط احساسی که بین دو یا چند فرد برقرار است و معمولاً شامل تعاملات عاطفی عمیق میشود.
Relating to emotional or sentimental connections between individuals.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پیوند بیناحساسی آنها در زمان تجدید دیدار مشهود بود.
مثال:
Their intersentimental bond was evident during the reunion.
معنی(example):
روابط بیناحساسی معمولاً نیاز به همدلی و درک دارد.
مثال:
Intersentimental relationships often require empathy and understanding.
معنی فارسی کلمه intersentimental
:
روابط احساسی که بین دو یا چند فرد برقرار است و معمولاً شامل تعاملات عاطفی عمیق میشود.