معنی فارسی interseminating
B1عمل تبادل و انتشار همزمان اطلاعات در چندین زمینه به منظور بهبود یا گسترش ایدهها.
The act of concurrently disseminating or sharing information across different areas.
- VERB
example
معنی(example):
آنها در حال تبادل استراتژیها برای افزایش یادگیری هستند.
مثال:
They are interseminating strategies to enhance learning.
معنی(example):
تبلیغ روشهای مختلف میتواند به راهحلهای نوآورانه منجر شود.
مثال:
Interseminating different approaches can lead to innovative solutions.
معنی فارسی کلمه interseminating
:
عمل تبادل و انتشار همزمان اطلاعات در چندین زمینه به منظور بهبود یا گسترش ایدهها.