معنی فارسی interspersions

B2

پراکندگی‌ها، موارد متعدد پراکندگی که ممکن است شامل صدا، نور یا عناصر دیگر باشد.

Occurrences of interspersion, involving various elements mixed or placed together.

example
معنی(example):

پراکندگی افکت‌های صوتی تجربه‌ای غوطه‌ورکننده ایجاد کرد.

مثال:

The interspersions of the sound effects created an immersive experience.

معنی(example):

پراکندگی نورها نمایش را پویا‌تر می‌کند.

مثال:

Interspersions of light make the performance more dynamic.

معنی فارسی کلمه interspersions

: معنی interspersions به فارسی

پراکندگی‌ها، موارد متعدد پراکندگی که ممکن است شامل صدا، نور یا عناصر دیگر باشد.