معنی فارسی interstratifying

B1

عمل بین‌لایه‌ای کردن، به معنای قرار دادن لایه‌های مختلف به صورت متناوب در یک ساختار.

The act of arranging different layers or components in an alternating manner.

example
معنی(example):

فرایند بین‌لایه‌ای کردن خاک می‌تواند کیفیت آن را بهبود بخشد.

مثال:

The process of interstratifying soil can improve its quality.

معنی(example):

بین‌لایه‌ای کردن گونه‌های مختلف می‌تواند تنوع زیستی را افزایش دهد.

مثال:

Interstratifying different species can enhance biodiversity.

معنی فارسی کلمه interstratifying

: معنی interstratifying به فارسی

عمل بین‌لایه‌ای کردن، به معنای قرار دادن لایه‌های مختلف به صورت متناوب در یک ساختار.