معنی فارسی interstructure
B1ساختاری که به هم پیوستگی و تعامل اجزاء مختلف اشاره دارد.
A term referring to the interconnected structure comprising various components.
- OTHER
example
معنی(example):
ساختار مشترک پروژه به کار تیمی وابسته است.
مثال:
The interstructure of the project relies on teamwork.
معنی(example):
درک ساختار مشترک به مدیریت مؤثر منابع کمک می‌کند.
مثال:
Understanding the interstructure helps in managing resources effectively.
معنی فارسی کلمه interstructure
:
ساختاری که به هم پیوستگی و تعامل اجزاء مختلف اشاره دارد.
