معنی فارسی intersubjectively
B2بینموضوعی به معنای درک یا تجربهای است که توسط چندین سوژه یا فرد مشترکاً به اشتراک گذاشته میشود.
In a way that involves mutual understanding or shared experiences among people.
- ADVERB
example
معنی(example):
مردم میتوانند به طور بینموضوعی یکدیگر را درک کنند زمانی که تجربیات مشترکی دارند.
مثال:
People can understand each other intersubjectively when they share experiences.
معنی(example):
مفهوم عشق معمولاً به طور بینموضوعی در فرهنگهای مختلف مورد بحث قرار میگیرد.
مثال:
The concept of love is often discussed intersubjectively in different cultures.
معنی فارسی کلمه intersubjectively
:
بینموضوعی به معنای درک یا تجربهای است که توسط چندین سوژه یا فرد مشترکاً به اشتراک گذاشته میشود.