معنی فارسی interthreading
B1عملیاتی که در آن چند خط گفتوگو یا روایت به هم پیوند میخورند.
The act of connecting or intertwining multiple threads of conversation or story.
- VERB
example
معنی(example):
درهمتنیدن روایتها میتواند داستان را غنیتر کند.
مثال:
Interthreading of narratives can enrich a story.
معنی(example):
فرایند درهمتنیدن بحثها به بینشهای بیشتری منجر شد.
مثال:
The process of interthreading discussions led to more insights.
معنی فارسی کلمه interthreading
:
عملیاتی که در آن چند خط گفتوگو یا روایت به هم پیوند میخورند.