معنی فارسی intimado
B1اشاره یا بیان غیرمستقیم چیزی، به خصوص در مورد افکار یا احساسات.
To imply or hint at something indirectly.
- VERB
example
معنی(example):
وکیل اشاره کرد که ممکن است عواقب قانونی وجود داشته باشد.
مثال:
The lawyer intimated that there might be legal consequences.
معنی(example):
او به طور غیرمستقیم احساساتش را نسبت به او بیان کرد.
مثال:
He intimated his feelings for her subtly.
معنی فارسی کلمه intimado
:
اشاره یا بیان غیرمستقیم چیزی، به خصوص در مورد افکار یا احساسات.